سومین قصه رادیو مدرسه
درخواستی که شیطان از خدا دارد/3 نصیحت کاربردی ابلیس
امیرالمؤمنین (ع) میفرماید: ابلیس شش یا هفت هزار سال از سالهای دنیا یا غیر دنیا، با ملکوتیان بود و ظرفش از علم پر شده و علم به توحید، قیامت،و انبیاء داشته است.
ابلیس برای موسی بن عمران ظاهر شد و گفت: میخواهم ده نصیحتت بکنم. گفت: برو من نصیحت تو را نمیخواهم. خطاب رسید: ردّش نکن، ابلیس به موسی (علیه السلام) گفت: هیچ کجا با زن نامحرم تنها نشو، ابلیس میدانست که اگر مرد جوانی با زن نامحرم جوانی مقدماتی فراهم کنند و سپس در مکانی خلوت قرار گیرند، زنا قطعی است.
نصیحت دیگر ابلیس به موسی این بود: در هیچ برنامهای از برنامههای این کره زمین که پیش میآید عصبانی نشو، جای عصبانی شدن ندارد.
نصیحت دیگر اینکه در داوری بین مردم خدا را فراموش نکن که نکند به ناحق داوری کنی. اگر کارمند دادگستری، دادیار، قاضی یا دادستان شدی، آنجا زور من ضدّ تو خیلی زیاد خواهد بود، مواظب من باش سرت را کلاه نگذارم، علف اسکناس نشانت ندهند که حکم را به نفع ظالم امضا کنی و مهر کنی و به ضد مظلوم؛ یعنی حیوان صفت نشو که با علف اسکناس جفتک بیندازی در حکم دادن.
پیشنهادی که شیطان به موسی داد
بعد از اینکه موسی این سه نصحیت را از ابلیس شنید، خدا فرمود که هفت مورد دیگر را گوش ندهد، ابلیس یک پیشنهاد به موسی کرد و گفت: خیلی با خدا رفیق هستی موسی، در تمام انبیائش فقط با تو بیواسطه حرف میزند، کلیم الله هستی، ما سه تا نصیحتت کردیم و حق به گردنت پیدا کردیم، از خدا بخواه من را بیامرزد و به من رحم کند.
موسی به پروردگار گفت و خداوند فرمود: به او بگو بلند شو برو به قبر آدم آدرسش هم معلوم است ـسجده کن، من همه گذشتهات را میبخشم. بلند شد گفت: موسی به خدا بگو من به زنده بودنش سجده نکردم حالا به قبرش سجده کنم؟ نمیخواهم.